اینجا عسلویه است، آخر دنیا!
گزارشى از فعالين کارگرى
تنظيم، نسرين رمضانعلى

در این منطقه بجز کارگران، بجز آهن و ستونهای بلند، بجز ماشینهای کار، چیزی را شاهد نیستی! عسلویه یکی از مراکز بزرگ تولید گاز است. پروژه ای که بعد از انقلاب 57 متوقف شد. یکی از کارگران می گوید در زمان پهلوی فقط به نفت این منبع اصلی در کشور توجه می شد و به سایر ذخایر توجه چندانی نمی شد. با سرکار آمدن جمهوری اسلامی و بعد جنگ و سرکوب مردم، این رژیم هم توجه چندانی به این منطقه نداشت و فکرش را نميکرد که روزى می تواند پایتخت صنعتی نامیده شود! یکی از کارگران می گوید حدود 4 الی 5 سال پیش بود که توجه ها به عسلویه جلب شد. آنهم بیشتر از طرف شرکتهای خارجی و بخصوص آلمان. اومی گوید اگر وضعیت امروز را حتی با یکسال گذشته مقایسه کنیم شاهد تغییرات خیلی بزرگی در این منطقه هستیم. در اینجا کار در دست صاحبان پروژه ها است. اوایل تقریبا فقط شرکتهای خارجی آنجا کار می کردند. اگر چه امنیت شغلی نبود، اگر چه امکانات رفاهی خاصی نبود، اما حداقل دستمزدها را به موقع به کارگران پرداخت می کردند. با گذشت هر سال دستمزد کارگران پایینتر آمده است. حقوق پراخت نمی شود. امروز تقریبا 51 درصد از این منطقه دست شرکتهای خارجی که بطور عمومی آلمانی است، و 49 در صد آن در دست شرکتهای ایرانی است.
يکى ديگر از دوستان کارگر ميگويد؛
امروز عسلویه مادر کارخانه های پتروشیمی در ایران است. پتروشیمی اصفهان، فولاد مبارکه،  کرمانشاه، ماهشهر و غیره، توسط این منطقه تامین می شود. اما در مورد پروژهها که توسط شرکتها گرفته می شود، در ابتدا خیلی از کارگران که وارد این منطقه برای کار می شوند دستمزدهای آنها بهتر بود. اما به تدریج که شرکتهای ایرانی و کارفرمایان ایرانی وارد منطقه شدند دستمزدها هر بار کمتر می شود. کارهای پروژه ای کاری مدام نیست و کارگران مدتهای مشخصی را در این منطقه کار می کنند که چهره ثابتی ندارد. با اتمام هر بخش از کار این کارگران عوض می شوند. در بخشهائی که امروز راه اندازى شده و تولید می شود، در واقع نیروی تامین و نگهداری ثابت شده اند. بیشتر این نیرو کارگران حرفه ای و با سابقه هستند. اما در قسمتهای هنوز آماده نشده اوضاع بشدت نگران کننده است.

از ارتش بیکار که در اين منطقه در جستجوى کار است، براى استثمار کارگر با شرايط پائين سو استفاده ميشود. کارگران از اکثر نقاط ایران در این منطقه حضور دارند. یکی از شگردهای صاحبان کار ندادن قرارداد کاری است. کمتر کارگری که در این منطقه کار را شروع کرده است با قرار داد بوده است. اینجا لازم است بگوئیم شرکت رامشیر یکی از شرکتهائی است که بیشترین کارگر را در فاز 9 و 10 دارد. البته در سایر بخشها نیز کارگرانی هستند که به این شرکت تعلق دارند اما فاز 9 و 10 که هنوز راه نیافتاده است با استفاده از کارگران با کمترین حقوق و مزایا کارش را به پیش می برد. کارگران در این مناطق زمانی 700 هزار تومان حقوق می گرفتند و این در حالی است که در همسایگی قطر کارگران در انجا 7 میلیون حقوق دریافت کردند با تمامی مزایا و بیمه های درمانی،  بیماری و حوادث. اما با گذشت چندین سال امروز کارگران با ماهی 220 تا 320 هزار تومان کار می کنند. که هزاران کارگر همین حقوق را در یافت نکرده اند. همین هفته های اخیر شاهد اعتراضات کارگران فاز 9 و 10 بودیم. تا بالاخره کارگران در روز یکشنبه 11 نوامبر موفق به دریافت حقوق ماه 4 خود شدند.
با عوض کردن پیمانکاران و حتی سرکارگران، بارها حقوق صدها کارگر را بالا کشیده اند. البته اینجا باید ذکر کنیم که تمامی این بی حقوقی که نه از جانب صاحب پروژه و پیمانکار باشد بلکه با هماهنگی حراست اداره کار و خانه کارگر است.
طی چند سال گذشته اعتراضات در این منطقه بوده است و یا محافلی بودند که برای ایجاد تشکل  تلاش کردند. خواستند مبارزات یکپارچه را سازمان بدهند. اما سریعا این نیرو را اخراج کردند و تسویه شده اند. اخراجهای دسته جمعی با این حیله که "فعلا پروژه کار ما تعطیل است بروید بعدا شما را با خبر می کنیم که مجدا به سرکار باز گردید"، اما هیچ وقت در این منطقه ما چهرهای این کارگرها را ندیدیم.

امروز در بخشهای که تولید راه افتاده است و نیروی کار حرفه ای و به درجه ای ثابت آنجا حضور دارند، کارفرما تلاش می کند که به خواست کارگران تا حدودی بها دهد و پاسخ بدهند. از جمله اعتصابی بود که اینجا به مدت اگر اشتباه نکنم 3 روز ادامه داشت. حقوق کارگران دو برابر شد و کارگران این را موفقیت بزرگی برای خود میدانستند. اما باید گفت در این منطقه هم کارگران در رنج هستند که هنوز تشکل واقعی خود را ندارند. در رنج هستند که هنوز نمایندگان واقعی خود را ندارند. این بخش بخشی است که دارد تولید می کند به نسبت سایر فاز ها و بخشهای دیگر هم از مزایای بیشتری برخوردار است. وضعیت خوابگاههای اینجا بهتر است البته همین هم با اعتراض کارگران امروز امکانات بیشتری دارند.
نکته مهم این است، شاید باید قبل تر اشاره می کردم، اینجا یک پادگان به معنای واقعی  کلمه است. حضور نیروی حراست را می شود همه جا احساس کرد. مهندیسین سرکوب و از هم پاشیدن مرتب جمعها، با ایجاد کردن تغییر و تحولات در آرایش کارگران، فضای آشنائی بیشتر کارگران را به هم نمی دهند. امروز بخش اعظم این منطقه به سپاه پاسداران واگذار شده است. ایران و قطر، در حالی که امروز ایران تنها 5 سکوی گازی دارد، قطر با 11 سکوی گازی میرود که به این سکوها اضافه شود. این سکوها در آب قرار دارند. کارگران بطور متوسط 25 تا 26 روز کار می کنند 5 الی 6 روز مرخصی دارند. دو شرکت بزرگ توتال و شل جز شرکتهای بزرگی هستند که پروژه ها را به پیش می برند.
در دورانی حقوق کارگران با دلار پرداخت می شد ولی با حضور پیمانکاران و شرکتهای ایرانی تمامی این حقوقها به نصف رسید . تعداد زیادی از ماشینها و ابزار دست دوم خریداری و بکار گرفته می شود. در اینجا کارگران تایلندی، سنگاپوری، نیز زیاد بودند. قبلا که دستمزدهای آنها بشدت پایین بود . اما کارگران هندی، فیلپیتی، کره ای، حقوقشان تا 6 میلیون پرداخت می شود. تقریبا کارگران هیرونا بازماندگان ارتش کره بودند و خیلی از صنایع و ماشین و ابزارات دست دوم هم به نرخ تازه از کره خریداری می شود.
در پاسخ سوال ديگر من در مورد چگونگى روابط کارگران با همدیگر، با توجه به حضور کارگران از سراسر ایران و در عین حال حضور کارگران خارجی، و همچنین تفاوتهائی که در پرداخت حقوق هست، يکى از اين دوستان ميگويد؛
تقریبا امروز این نیروی کاری کمتر هستند. اما باید این را هم دانست که سیاست راسیستی سرمایه داران و صاحبان  قدرت مرزی نمی شناسد. برای ایجاد رقابت و حتی ضد خارجی بودن تلاش می شود. اينجا اما، فقط یک بار در سال 80، شورشی علیه خارجیان ايجاد شد که حتی کارگران شروع کردند به مصادره اموال کارگران خارجی. خوشبختانه موضوع زیاد طول نکشید و امروز علیرغم ایجاد فضای ناسیونالیستی و تفرقه، کارگران خود را در این شرایط هم سرنوشت می دانند.
از یکی دیگر از کارگران در باره وضعيت کارگران در بخشى که هنوز راه نیفتاده است ميپرسم و بويژه در مورد وضعیت کارگران در این بخش جويا ميشوم. او می گوید؛ در این بخش کارگران از  هیچ امکاناتی برخوردارنیستند. تقریبا کارگرانی هستند بیش از 4 ماه است اصلا مرخصی نرفته اند و روزهای تعطیلی را نیز کار می کنند. بعنوان اضافه  کاری. در اینجا بشدت کارگران که از استان  بلوچستان می آیند از سوی صاحبان کار  تحقیر می شوند. او می گویید شاید باورت نشود، ارتفاقات خیلی بلند را باید این کارگران آهنهای 100 تا 150 کیلوئی را چندین طبقه با دست بالا ببرند! در موارد زیادی هم  حقوق این کارگران پرداخت نمی شود. هیچ کدام صاحب قرار داد نیستند و موقعه تسویه دستشان به هیچ کجا بند نیست.
این فعال کارگری می گویید کافرمایان برای ساکت کردن کارگران از همان ابتدا حقوق کارگران را به گرو می گیرند تا شیره آنها را خوب بدوشند. کارگری که چندین ماه کار کرده است تلاش می کند بشکلی حقوقش را بگیرد. خیلی از این کارگران چندین روز باید سفر کنند تا به خانواه خود برسند یا به عسلویه محل کار خود باز گردند. او می گوید در این بخش تقریبا همه کارگران ایرانی هستند. و با طنز  تلخی می گوید؛ شرکتهای خارجی و کارفرماین خارجی تحمل این همه بربریت و فرودستی را ندارند.

اما اجازه بدهید برویم بخش دیگری از این شهر. عسلویه زنان! این شهر که قرار است از سال 1400 بشود  "پایتخت صنعت جهان" موقعیت زنان چگونه است؟ با توسعه یافتن و راه افتادن تولید بخشهائی از این شهرک صنعتی، امروز در بخشهای از عسلویه شاهد حضور زنان هستید. بیشتر زنانی هستند تحصیل کرده و در بخشهای اداری، آزمایشگاهی، نقشه خوانی، و کار با کامپیوتر اشتغال دارند. در اینجا زنان حقوقشان کمتر از همکاران مرد خود است و برای آنها شرایط کاری سختتر است. خوابگاه زنان فاصله زیادتری با همکاران خود دارد. تقریبا بطور متوسط زنان تا به محل کار خود برسند بیش از 1 ساعت وقت میخواهند. 12 ساعت کار بیش از 2 ساعت برای رفت و امد و بر اساس قوانین آنجا "ساعت کار مفید" را پرداخت می کنند. برای مثال اگر روزی سیستم کامپیوتری آنجا به هم بریزد و این کارگران نتوانند کار کنند، حقوقی دریافت نمی کنند. چرا که کار مفیدی انجام نشده است.
سو استفاده از زنان نیز به رسم هر سیستم سرمایه داری را می شود خوب درک کرد. البته باید این نکته را نیز از یاد نبریم که در موارد زیادی زنان را با تهدید قراردادهای کارگری به عقد هم در می  آورند.  

تزریق گاز به کردستان، تبریز، زنجان و قسمت شمالی تهران هم اکنون از عسلویه تامین می شود.  با هوای سرد این مناطق، بخصوص احتیاج به تولید بیشتری هست. امروز بخشهائی از این شهرک با نیروهای فوق تخصصی دارد تولید می کند. اما در بخشهائی هنوز مشغول به ساخت هستند. اینجا عسلویه است! هر چه بگوئیم باز کم گفتیم. ولی اجازه بدهید يک نکته مهم ديگر را هم دنبال کنيم. با هر کدام از کارگران صحبت می کردم، یکی از سوالاتم مسئله اعتباد بود. بدون استثنا پاسخ این کارگر و ديگر فعالین این بود که اعتیاد و مواد مخدر بیداد می کند. طبق گفته ها از هر 3 کارگر برای تحمل آن شرایط 2 نفر به مواد مخدر رو آورده است. یکی از کارگران می گوید؛ نمی دانم بگوئیم خوشبختانه یا بد بختانه با نصب آلارمهای ایمنی برای آتش سوزی، بخاطر حساس بودن منطقه، کارگران کمتر می توانند در محل کار مواد مخدر مصرف کنند. اما در خوابگاهها بوی مختلف مواد مخدر از راه دور به مشام می رسد.  

از جمله مسائل اين دوستان و فعالین کارگری، در مورد سياست سازماندهى بود که در بحثهاى جداگانه به آن ميپردازيم. اميدورام توانسته باشم تصویری که رفقای کارگر از این منطقه در اختيار ما گذاشتند را به خوانندگان نشریه منتقل کرده باشيم. *